جدول جو
جدول جو

معنی عمر تیمی - جستجوی لغت در جدول جو

عمر تیمی
(عُ مَ رِ تَ)
ابن عبیدالله بن معمر بن عثمان تیمی قرشی. مشهور به ابن معمر. از فرماندهان شجاع و سید بنی تیم در عهد خویش بود. بسال 22 ه. ق. تولد یافت. مدتی والی بلاد فارس بود. در سال 73 ه. ق. عبدالملک او را به جنگ ابوفدیک فرستاد و وی شش هزار از سپاهیان او را بکشت و هشتصد تن را اسیر کرد، و از آن پس از مقربان عبدالملک بن مروان گشت و بسال 82 ه. ق. درگذشت. (از الاعلام زرکلی ازعقد الفرید ج 4 ص 47 و تاریخ ابن اثیر ج 4 ص 104)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ یِتَ)
ابن عبدالله بن سنان طوسی تیمی، مکنّی به ابوالحسن. از بزرگان علمای کوفه. رجوع به طوسی (ابوالحسن علی...) و معجم الادباء چ مارگلیوث ج 5 ص 229 شود
لغت نامه دهخدا
(عُ مَ رِ لَ)
ابن علی بن احمد بن لیث لیثی بخاری، مکنی به ابومسلم. وی از روات حدیث بود. مدتی در اصفهان زیست و سرانجام بسال 466 ه. ق. در اهواز (خوزستان) درگذشت. او راست: مسندالصحیحین. (از الاعلام زرکلی از طبقات المدلسین، و لسان المیزان ج 4 ص 319). در علم حدیث، یکی از مهم ترین ویژگی های روات، دقت در حفظ و نقل روایات است. این افراد باید از حافظه قوی، مهارت در شنیدن، و دقت در تحلیل اسناد برخوردار باشند تا بتوانند روایات پیامبر اسلام (ص) را به درستی به دیگران منتقل کنند. همچنین، روات باید از صداقت و امانت داری خاصی برخوردار باشند تا از هرگونه تحریف و تغییر در احادیث جلوگیری کنند.
لغت نامه دهخدا
(عُ مَ رِ عَ جَ)
ابن ابراهیم بن عبدالله حلبی عجمی شافعی. ملقب به کمال الدین. فقیه بود. در سال 704 ه. ق. متولد شد و به سال 777 ه. ق. در حلب درگذشت. او را تألیفاتی در فقه است. (از معجم المؤلفین از شذرات الذهب ابن عماد ج 6 ص 253)
لغت نامه دهخدا
(عُ مَ رِ سُ لَ)
ابن عبدالله بن محمد سلمی. وی شاعر و از قضات اندلس و عهده دار قضای شهرفاس بود، سپس قاضی تلمسان و بعد اشبیلیه و غیره گشت و بسال 603 ه. ق. در اشبیلیه درگذشت. او را اشعاری نیکو است. (از اعلام زرکلی از جذوهالاقتباس ص 286)
لغت نامه دهخدا
(عُ مَ رِ تُ)
ابن محمد بن عبدالله بن محمد بن مسلمۀ تجیبی، مکنی به ابوحفص و ملقب به المتوکل. آخرین تن از ملوک بنی افطس در بطلیوس اندلس. وی بسال 473 ه. ق. پس از درگذشت برادرش یحیی المنصور به سلطنت رسید و بسال 489 ه. ق. خود و دو فرزندش به نامهای افضل و عباس، به دست ابن تاشفین به قتل رسیدند. وی شخصی ادیب و شاعر بود. (از الاعلام زرکلی از تاریخ ابن خلدون ج 4 ص 160 و ج 6 ص 187 و المغرب فی حلی المغرب)
لغت نامه دهخدا
(عَمْ ما رِ تَ)
دارمی براجمی تمیمی. جاهلی و از بنی مالک بن حنظله بود که در شقاوت بدو مثل زنند. رجوع به عمار دارمی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ رِ تَ)
ابن بکر تمیمی. وی یکی از سه تن خوارج بود که تصمیم گرفتند علی (ع) ، معاویه و عمرو بن عاص را در شب هفدهم رمضان سال چهلم هجرت به قتل رسانند. و عمرو مأمور قتل عمرو بن عاص در مصر گشت. وی در شب معین بر عمرو بن عاص کمین کرد، اما آن شب عمرو عاص بسبب پیچاک شکم به نماز نرفت و رئیس شرطۀ خود ’خارجه بن ابی حبیبۀ عامری’ را بجای خویش به نماز جماعت فرستاد و عمرووی را بخیال اینکه عمرو عاص است به قتل رساند و خودبه فرمان عمرو عاص به قتل رسید. (از اعلام زرکلی از تاریخ ابن اثیر حوادث سال 40، و تلبیس ابلیس ص 94)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
ابن عطیه بن عمرو (ملقب به خرع) ابن عبس بن ودیعۀ تیمی، از بنی تیم الرباب، از مضر. از شعرای جاهلی است و درک اسلام کرد، و او را از طبقۀ هشتم مسلمانان دانسته اند. او را دیوان شعر کوچکی است. (از الاعلام زرکلی از سمط اللاّلی و المرزبانی و طبقات الشعراء و تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
(عُ مَ رِ تَ)
ابن لحاء (غالباً آن را لجاء گویند) بن حدیربن مصاد تیمی. از شعرای عهد امویان بود و او را معارضات و مفاخراتی باجریر بوده است. وی در حدود سال 105 ه. ق. در اهوازدرگذشت. (از الاعلام زرکلی). رجوع به مآخذ ذیل شود: تاج العروس، طبقات فحول الشعراء جمحی ص 362، طبقات الشعراء ابن معتز ص 89 و الخزانۀ بغدادی ج 1 ص 360
لغت نامه دهخدا